سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ثانیه ها...

سالها ثانیه ها را بشمارم ، بر سر عهدی که با تو دارم...

آرام بغض گلو را مهار میکند...

از زیر باران نگاه ها فرار میکند

دلش هوای رهای مزار میکند

دوباره طرح نجیب و سیاه چادر را

بر روی قاب تنش استوار می کند

دوباره شکل همیشه کلاس بالانه

پیکان کهنه ای او را سوار میکند

و غرق در تب غمهای تازه مد شده

آرام بغض گلو را مهار میکند

نگاه می کند آن سمت رو به ماشینی

که دختر سر راهی سوار میکند

و اینکه دامن هشت سال پاکبازی را

انکار کردن و شک لکه دار می کند

حجاب عار شده یا عار شده حجاب

دائم همین را شال ها تکرار می کند

یک شهر با آرایش وحشی و بیگانه

ازپیشرفتش همه را هوشیار می کند

یک سایت تبلیغاتی غربی که انسان را

از دین و و دینداری فقط بیزار میکند

وقتی که معنا می شود افسردگی، ایمان

کاری که تنها آدم بیکار می کند

آرامگاه لاله ها آنجاست سمت عشق

در قطعه ی شش لاله را دیدار می کند

فانوس روی خاک سردش رو به خاموشی

مهتاب بالای سرش اصرار می کند

..


[ دوشنبه 92/2/23 ] [ 11:5 عصر ] [ ثانیه ها ] [ نظر ]